12':08'' 6643 23 مکتب خونه کانال :استاد مکتب خونه که خیلی به فکر بچه هاست سرانجام یه روز خیلی مریض میشه و به توصیه دکتر چند روزی رو به استراحت می پردازه حالا کل اهالی شکرستون باید یه فکری برای بچه های توی کوچه و خیابون بکنن 14':06'' 6243 74 دوستی با تیریپ خفن ها کانال :توی شکرستون بار فروش دوره گرد مهربونی بود به اسم فرزان و پسری داشت به اسم آقا صمد تا اینکه یه روز صمد آقا به رستوران میره و چند تا دوست با کلاس آشنا میشه و صمد آقا هم که نمی خواد پیش اونا کم بیاره 14':07'' 4189 41 ارثیه با ارزش کانال :روزی روزگاری توی شکرستون پیرزن با صفایی بود به اسم ننه قمر در همین حین مردی از فرنگستون اومده تا مقداری اشیا با ارزش به عنوان سوغاتی یا بهتره بگیم عتیقه به دست بیاره صمد آقا هم که فکر کسب و کار خودشه مقداری اجناس به درد نخور به عنوان اشیا با ارزش به اون می فروشه 14':37'' 3858 120 فیلم سازی کانال :بهادر که در جشنواره فرنگستون دیپلم افتخار فیلم سازی گرفته و باز خواجه فرزان که حسودیش شده پسرش رو وادار به فیلم سازی می کنه اما 13':59'' 4650 29 از ساده زیستی تا تجمل گرایی کانال :روزی روزگاری دوتا همسایه بودن به نام الماس و فرزان که با خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کردند و رقابت سختی در همه چیز داشتند از ساده زیستی گرفته تا تجمل گرایی 13':51'' 4827 51 کار هنری کانال :آقا صمد که توی کار سی دی های رایتی و غیر مجاز خارجیه سر شعبون و رمضون رو از راه به در می کنه و وادارشون می کنه که دیگه واسه کبابی آقا فرصت کار نکنن و اینجوری بود که کار فرهنگی رمضون و شعبون شروع شد 14':46'' 5923 54 گربه درون کانال :در ایالت شکرستون یه آدم عصبانی غر غرویی بود به اسم خواجه فرزان خلاصه اون پیش آقای اقبال مندیان که یه آدم روشنفکره میره و از اون کمک می خواد اونم کلاس های مثبت اندیشی استاد باغچه نوری رو بهش پیشنهاد می کنه 13':51'' 5778 89 مالیات کانال :در ایالت شکرستان پادشاهی ظالم بود که با مالیات های گزاف مردم را ناراحت می کرد از اون طرف هم چند نفر آدم با معرفت که به خاطر مالیات های شاه تموم زندگیشونو از دست داده بودند داخل جنگل با هم زندگی می کردند اسم یکیشون پهلوون فرصت بود اونا نقشه جالبی برای پس گرفتن سکه هاشون از پادشاه می کنند 14':38'' 5615 53 مهمون های ناخونده کانال :عمو رمضون به شکرستون اومده تا مقداری خرید کنه توی شهر به خواجه فرزان برخورد می کنه خواجه تا می بینه که توی شهر غریبه هست سعی می کنه به هر ترفندی که شده یه جورایی از عمو رمضون استفاده ببره خواجه به اتفاق خانوادش به شکر آباد اومده تا حسابی از این مهمونی لذت ببره اما 14':29'' 2999 41 مجوز قلابی کانال :عمو رمضون که در بیرون شکرستون و دور از بقیه مردم با همسرش زندگی می کرد اون تصمیم می گیره که یه کاروانسرا در محدوده بیرون شکرستون تاسیس کنه ولی متوجه میشه که باید بره اداره مجوزات و یک مجوز معتبر تهیه کنه در حین رفتن به شکرستون با افراد فرصت طلبی برخورد می کنه 13':24'' 4307 40 فوت و فن استادی کانال :آقا صمد باز بیکار شده و تصمیم به کار کردن می گیره و بالاخره مجبور میشه توی یه تعمیرگاه مشغول به کار میشه هنوز مدتی از شاگردی صمدآقا نگذشته بود که تصمیم می گیره یه تعمیرگاه جداگانه تاسیس کنه ولی طولی نکشید که متوجه شد 12':49'' 5379 36 صمد سر به راه کانال :توی شکرستون پسری بود صمد نام توی ادب و تربیت شهره خاص و عام صمد از این همه تعریف و تمجید بیزار بود و بی بند و باری علاقه داشت تا اینکه اون یه روز سرش حسابی به سنگ می خوره 14':08'' 4556 12 حکایت دو دوست کانال :خواجه فرزان وخواجه الماس دو دوست صمیمی بودند که پس از مدتی از هم دیگه بیزار شدند حالا هر دو روانه بیمارستان شدند و به محض شنیدن جواب دکتر 14':45'' 3398 42 گنج پر درد سر کانال :عمو رمضون که یک کشاورز نمونه بود و و با اینکه اوضاع مالی خوبی نداشت ولی در کنار خانواده در صلح و صفا زندگی می کردند تا اینکه یه روز توی بیابون یه کیسه پر از طلا پیدا می کنه به نظر شما اون می خواد با این همه طلا چیکار کنه 13':10'' 3852 31 مردم آزاری کانال :سر و صدای خونه خواجه فرزان در ساعت دو نصف شب همه رو عاصی کرده و خلاصه اینکه همه همسایه ها از دستش ناراحت بودند تا اینکه سرو کله یه همسایه زورگو پیدا میشه 14':10'' 6979 34 زرنگ بازی کانال :جعفر آقا راننده تاکسی بود و مرد بسیار پاک و درستکار بود قصه آقا جعفر از اونجایی شروع شد که شیطون توی جلدش می ره و و اون رو از راه به در می کنه 13':58'' 4441 11 یک شبه پولدار شدن کانال :در این قسمت به آداب کاسبی و روش کسب درآمد اشاره شده حاج مقبول که یه مرغ فروشی راه انداخته و از پسرش می خواد که توی این کار کمکش کنه پسره هم از این فرصت استفاده می کنه و دست به کارهای ناپسند می زنه 14':39'' 4585 35 چشم وهم چشمی کانال :شکرستان شهری است خیالی که همه چیز در آن وارونه است اتفاقاتی که در این شهر رخ می دهد به قدری عجیب و غریب است که گاه حتی مردم شکرستان را متحیر می سازد این شهر و مجموعه اتفاقات کوچک و بزرگی که در گوشه و کنار آن رخ می دهد پایه و اساس مجموعه ای است به نام شکرستان در این قسمت که دکتر بهادر پیراقبال مندیان تازه از فرنگستون برگشته نظر خیلی ها رو به خودش جلب کرده است در این میان یکی از اهالی فرنگستون که دوست داره پسرش هم مثل دکتر بهادر دکترا داشته باشه