شعر طنز اسماعیل امینی، شاعر طنز پرداز را که با استقبال از شعر سعدی سروده، بشنوید: اگر آدمی شریف است به جان آدمیت زچه رو لباس زیباست نشان آدمیت؟ دگر آدمی چه دارد به جز این لباس زیبا؟ سپری شده ست انگار زمان آدمیت به سوئیت پنج در شش چهل آدمی بگنجد بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت ولی آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی متحرک است و گویاست زبان آدمیت همه دم زدن چه حاصل ز جدال حق و باطل؟ که دمی نباشد آزاد بیان آدمیت رسد آدمی به جایی که به جز خودش نبیند پس از آن دگر نباشد نگران آدمیت مگر آدمی شبیه بز و گاو وگوسفند است؟ که نیازمند باشد به شبان آدمیت تو جوان به حرف مادر نکند که زن بگیری که عروس می گریزد ز مامان آدمیت به لباس های چسبان رسد آدمی به جایی که عیان شود به انظار نهان آدمیت ز دروغ گفتن انسان برسد به سود سرشار که شده ست راستگویی به زیان آدمیت پس از این خدای رحمان چو دروغ گفت انسان تو بکوب مشت محکم به دهان آدمیت نکند تباه سازد به غم آدمی دمی را که غم تمام عالم به فلان آدمیت