شعر'ای وای مادرم' سرودۀ استاد شهریاربرای شنیدن شعر و دیدن قسمت هایی از فیلم شهریار کلیک نمایید. آهسته باز از بغل پله ها گذشتدر فکر آش و سبزی بیمار خویش بوداما گرفته دور و برش هاله ئی سیاهاو مرده است و باز پرستار حال ماستدر زندگی ما همه جا وول میخوردهر کنج خانه صحنه ئی از داستان اوستدر ختم خویش هم بسر کار خویش بودبیچاره مادرمهر روز میگذشت از این زیر پله هاآهسته تا بهم نزند خواب ناز منامروز هم گذشتدر باز و بسته شدبا پشت خم از این بغل کوچه میرودچادر نماز فلفلی انداخته بسرکفش چروک خورده و جوراب وصله داراو فکر بچه هاستهرجا شده هویج هم امروز میخردبیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه هااو از میان کلفت و نوکر ز شهر خویشآمد بجستجوی من و سرنوشت منآمد چهار طفل دگر هم بزرگ کردآمد که پیت نفت گرفته بزیر بالهر شب در آید از در یک خانه فقیرروشن کند چراغ یکی عشق نیمه جاناو را گذشته ایست ، سزاوار احترام :تبریز ما ! بدور نمای قدیم شهردر ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخداهر صحن و هر سراچه یکی دادگستری استاینجا بداد ناله مظلوم میرسنداینجا کفیل خرج موکل بود وکیلمزد و درآمدش همه صرف رفاه خلقدر ، باز و سفره ، پهنب