00':00'' 6467 3 تقدیر از پروین شمشکی کانال :تقدیر از سرکار خانم پروین شمشکی یکی از بزرگان عرصه ی برنامه سازی گروه کودک که اگرچه نامشان برای بچه های دیروز آشنا نیست اما مجموعه های تولید شده توسط ایشان در ذهن هایشان تا ابد نقش بسته است به مدت 148 13':33'' 9938 2 چاق و لاغر و مامور سوم(4) کانال :در این قسمت رئیس بزرگ به ایکس 625 دستور می ده که یک پسر بچه که نابغه است و اسمش سعیده رواز توی پارک بدزده اما چاق و لاغر می فهمن و تصمیم می گیرن زودتر از ایکس 625 این ماموردت رو انجام بدن 05':00'' 5408 4 بیماری پستچی (پرفسور بالتازار ) کانال :پستچی در حال پخش کردن نامهه ها بود و همه سر وقت نامه های خودشون رو دریافت می کردند اما روزی از روزها 09':44'' 10344 3 عروسک های تاس ( پروفسور بالتازار ) کانال :در شهر بالتازار در کودکی همه ی مردم خوشبخت بودند و حتی بعد از بزرگشدن هم عاشق عروسک بودند اما یک شب اتفاق عجیبی افتاد 00':00'' 9755 3 المپیک حیوانات کانال :از سری قسمتهای کارتون طنز المپیک حیوانات به مدت 154 00':00'' 3538 2 تقدیر از بهروز بقایی کانال :تقدیر از بازیگر و کارگردان ارزنده جناب آقای بهروز بقایی که نقش آفرینی و کارگردانی او در بسیاری از مجموعه های کودک ما را تا آنسوی دنیای خیال با خود برده است از جمله کارهای ایشان کارگردانی مجموعه ی قصه های شیرین دریا می باشد به مدت 415 00':00'' 5335 2 تقدیر از مرضیه برومند کانال :تقدیر از کارگردان ارجمند خالق لحظه های ماندگار سرکار خانم مرضیه برومند که با آثار فراوانی که خلق کرده است گوشه ای از خاطرات ما را به خود اختصاص داده است از جمله این آثار بیاد ماندنی و زیبا مجموعه ی خونه ی مادر بزرگه می باشد به مدت 340 00':00'' 2364 2 تقدیر از اکبر عبدی کانال :تقدیر از بازیگر ارزنده ی سینما تلویزیون و گروه کودک جناب آقای اکبر عبدی که نقش های ماندگار ایشان در ضمینه ی کودک و نوجوان تا همیشه در یاد کودکان دیروز خواهد ماند مانند بازم مدرسه ام دیر شد به مدت 427 00':00'' 840 2 زنداني فراري کانال :موش کوچولو برای تفریح و جمع کردن توت فرنگی به جنگل می ره در راه عکس یه زندانی فراری رو می بینه که حیوانات جنگل رو اذیت می کنه همین طور که در حال جمع کرد ن توت فرنگی می شه 14':27'' 9809 3 چاق و لاغر و مامور سوم(7) کانال :رئیس به ایکس 625 گفت که چاق و لاغر از کجا به ماموریت تو پی برده اند و باید بررسی کنی ایکس 625 هم شروع به بررسی کردن کرد و جواب سوال رئیس رو پیدا کرد و 05':14'' 3644 2 بچه خرگوش گم شده کانال :مول در حال رسیدگی به باغچه ی خوشگلش بود که خرگوش خانوم با بچه ها در حال آواز خواندن رسیدن مول هم به همه ی اونها از توت فرنگی های باغ داد و 05':23'' 2377 1 استفاده از جعبه کبریت (مول) کانال :صبح زود شده و مول از خواب بیدار شده و و یک جعبه ی کبریت می بینه و از اون به عنوان تخت استفاده می کنه که آقا موشه سر می رسه و 05':39'' 2173 5 جوجه کوچولو کانال :صبح شده ووقتی مول بیدار می شه یک تخم مرغ رو دم در خونه می بینه و تصمیم می گیره از ان به خوبی نگهداری کنه و اون رو به پدر و مادرش برسونه 04':27'' 5342 4 سکسکه ( پروفسور بالتازار ) کانال :پروفسور بالتازار به رستوران رفت و سفارش غذا داد بعد از صرف غذا همه رستوران روترک کردن اما صاحب رستوران دچار سکسکه شده بود و 04':44'' 2447 2 کلاه جادویی ( بالتازار ) کانال :در شهر بالتازار سیرک برپا شده بود و همه ی مردم برای تماشا می رفتند اما وقتی برنامه تموم شد باد شدیدی وزیدن گرفت و 07':39'' 6860 3 ملوان زبل(كمبود توجه) کانال :همسر ملوان زبل در حال مطالعه است و هیچ توجهی به ملوان زبل ندارد او هم تصمیم می گیرد که خود را به بیماری بزند تا اینکه توجه همسرش جلب شود و 06':11'' 7459 2 باغچه گل مول کانال :مول در حال آب دادن باغچه ی کوچولو و خوشگلش بود که یک صدایی موسیقی شنید به دنبال صدا که رفت دید اقای جیرجیرک تو باغچهه داره ویلون می زنه و 07':06'' 1070 2 پسر كوچولو سرما خورده کانال :بچه ها در حال بازی کردن بر روی یخ دریاچه بودندکه یک دفعه یخ دریاچه شروع به شکستن می کنه و یکی از بچه ها به داخل آب میوفته وسرما می خوره و باید به بیمارستان بره 09':24'' 1779 2 معمای اره بزرگ(پروفسور بالتازار) کانال :پلی در شهر بود که دو قسمت شهر را به هم وصل می کرد اما مدتی بود که این پل جابه جا می شد و کار مردم را مختل می کرد هیچ کسی علت را نفهمیده بود تا اینکه پروفسور بالتازار 09':01'' 6825 2 هیولای وانیلی(پروفسور بالتازار) کانال :در شهر بالتازار دانشمندی به نام رودی زندگی می کرد که اعتقاد داشت در استخر پارک یک هیولا زندگی می کند روزها از استخر دور نمی شد که مبادا هیولا بیرون بیاد و اون هیولا رو نبینه تا اینکه 07':26'' 1633 2 كيف جادويي قلابي(گربه ملوس) کانال :گربه ملوس آقای راک رو می بینه اما راک به کیف جادویی ملوس خیره شده بود ملوس دست اونو خوند به همین خاطریک کیف قلابی رو برای طعمه قرار دادتا اینکه
