در این قسمت با عزیزجون و نوهاش همراه میشویم تا به خونه لیلاخانوم بورمی؛ لیلاخانوم داستان عجیبی دارد و سالهاست که چشم به راه پسرشه … علیاکبر. برای همین هم هست که هرکسی زنگ در خونهاش را میزند لیلاخانوم از وسط حیاط میگوید: اومدم پسرم، اومدم علیاکبرم.