یک دم از خیال من نمی روی ای غزال من؛ دگر چه پرسی زحال من؛ تا هستم من اسیر کوی توام؛ به آرزوی توام اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؛ به دست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی.
یک دم از خیال من نمی روی ای غزال من؛ دگر چه پرسی زحال من؛ تا هستم من اسیر کوی توام؛ به آرزوی توام اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؛ به دست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی.