تق تق در زد بابا از بیون آمد، رفتم بیرون در را وا کردم، شادی را پیدا کردم. وقتی بابا را دیدم، فوری او را بوسیدم. بابا آمد نان آورد با لبخندش جان آورد.
تق تق در زد بابا از بیون آمد، رفتم بیرون در را وا کردم، شادی را پیدا کردم. وقتی بابا را دیدم، فوری او را بوسیدم. بابا آمد نان آورد با لبخندش جان آورد.