تا لحظه ای که پا به ثریا گذاشتید، بر شانه های چند نفر پا گذاشتید؟، از لطف تان کمال تشکر، که لااقل خلق گرسنه را به خدا واگذاشتید، در شهر مصر، پیرهن هر که پاره بود، انگشت روی زخم زلیخا گذاشتید، بابا شبیه «آ»ی بدون کلاه شد، از بس کلاه بر سر بابا گذاشتید، فعلا که زنده ایم ولی فکر می کنم، ما را برای روز مبادا گذاشتید، باشد که از خزانه غیبم دوا کنند، دیگر مگر خزانه شما جا گذاشتید؟ شعرخوانی طنز سیاسی از شاعر طنز پرداز آقای حسن شاهی