نماهنگ کوتاه از سخنان حجت الاسلام علیرضا پناهیان .تعریف میکرد این ستاد راهنمای زائرین و گمشدگانی که تشکیل شده، میگفت اینقدر خاطرات عجیب و غریب ما داریم اینجا، یک دانهاش را به شما بگویم. گفت پارسال یا پیارسال توی این راه یک خانمی آمد کربلا دم راهنمای زائر گفت بچۀ دو ماهۀ شیرخوارهام را گم کردم. چند روز است گمش کردم دارم هلاک میشوم. خب بچهات را چهجور گم کردی؟ توی بغل مادربزرگش بوده مادربزرگش روی ویلچر بود، داشتیم میآمدیم همین جوری پیاده به سمت کربلا، یک جوانی آمد گفت مادر بده من کمکت کنم. کمک کرد رسیدیم به ازدحام من این جوان را گم کردم. قدرتمند بود زودتر آمد. هر چی گشتم دیگر پیدایشان نکردم. گفتیم تلفن مادرت را بده. گفت تلفن ندارد. گفتیم اسم مادرت را بگو توی بلندگو اعلام کنیم. گفت مادرم کر و لال است، نمیشنود. توی ده میلیون نفر آدم توی کربلا ما کجا این بچۀ این را پیدا کنیم؟