روزی روزگاری ویروسی نهفته که به نام کرونا بود و همه از آن بی خبر بودند سرزده وبدون اطلاع وارد خانه ی ایران شد وعده ای را به خود وابسته کرد تا وارد بدن شان شود چون این ویروس علاقه زیادی به مرد ها داشت دوست داشت با مردان ارتباط بر قرار کند وهمین کار را کرد تا اینکه عده ای را قربانی وعده ای دیگر را بهبود وبه کام مرگ کشاند . این ویروس نه تنها جهانی شد بلکه در جای جای این مرز وبوم خود را ماندنی کرد ،حالا می خواهم داستان خانواده ای را بگویم که با دیدن ماجرا های این خانواده نه تنها به دنیای زیبای خنده وشادی می روید بلکه شور وهیجان هم شما می دهد تا تلنگری شود تا دوباره این فیلم را نگاه کنید :داستان از آنجایی شروع شد که خانواده آقای خانکی دوهفته در خانه خود را قرنطینه کرده بودند این خانواده به جز پدر چندان به مسائل بهداشتی توجهی ندارند مادر خانواده هم یه دوماهی است که برای ادامه تحصیل به مشهد رفته وبه خاطر کرونا خود را در دانشگاه قرنطینه کرده است وبه وطن خود یعنی فریمان نمی آید وتمام کارهای خانه به دوش پدر خانواده است ، وتنها پدر ودو فرزند فسقلی وبازیگوش خود (به نام های جواد وتقی ) در خانه می مانند . پدر خانواده خیلی به مسائل بهداشتی توجه دارد ولی دو فرزند او چندان توجهی ندارند تا اینکه : داستان.............. ادامه @ حامد زیبایی