بعضی وقتها یک صفت بد است، یک حالت بد است، ولی آدم باهاش میرود جهنم؛ خیلی راحت و یک جامعه باهاش بدبخت میشود. یعنی نقش استراتژیک پیدا میکند این بدی. بعضی از بدیها هم کلاً نقش استراتژیک دارند، کلاً راهبردی هستند. مثلاً حسادت راهبردی است. پسر عمروعاص میگوید که من یکبار توی مسجد نشسته بودم، آقا رسول خدا فرمود که اگر کسی میخواهد یک نفر که اهل بهشت است ببیند به این پیرمردی که الآن میآید داخل نگاه کند؛ این قطعی اهل بهشت است. پسر عمروعاص را میگویی، آدم حساس، جَلَب. گفت ببینم کیست؟! جوان بود آمد درِ خانهاش را در زد گفتش که آقا من با بابایم دعوایم شده جا ندارم، میشود شما جا بدهی ما بیاییم خانۀتان؟ گفت باشد بیا. سه روز رفت مهمانش شد، شب و روزش را دید، دید عجب آدم معمولیای است، هیچی تویش پیدا نمیشود! یک نمازی خواند و بقیهاش هم خوابید و غذا خورد و کار کرد و نه قرآنی میخواند نه روزهای میگیرد، آنچنانی لااقل نبوده.