پناهیان/ می فرماید: «الذّکرُ»، ذکر «الأوَّلُ مِنَ المَذکور»؛ ذکر اوّل از مذکور شروع می‌شود. تو به یاد امام حسین می‌افتی، اول این امام حسین است که به یاد تو افتاده، شما بعداً به یاد امام حسین می‌افتی. چی شد؟ کِی تصمیم گرفتی اربعین بروم؟! محرم بود، عاشورا بود؟ بعد از محرم بود؟ از قبل‌اش گفتی؟ کِی؟ آن‌وقتی که گفتی امسال بروم. چی گفتی آن‌وقت پیش خودت؟ نه بگذار امسال بروم. لحظۀ قبل از اینکه این را به خودت بگویی ها! یک آقایی، یک آقایی با یک صدای نازنینی درِ گوش قلبت زمزمه کرده امسال نمی‌خواهی بیایی؟ اگر پیش خودت گفتی نه! من که باید بروم! من هرسال می‌روم باید بروم! اصلاً تصمیم گیری ندارد. همان لحظه امام حسین درِ گوش تو قبل‌اش گفته که فلانی تو که دیگر می‌آیی دیگر! این که دیگر تصمیم ندارد. یک‌سال به تو نگاه نکنند نمی‌آیی! یا اباعبدالله حالا چی شد به یاد ما افتادی شما؟ مادرمان خوب دعا کرده بود برای بچه‌اش؟ بابایمان خوب دعا کرده بود؟ یک جای خوب سینه زدیم؟ یک جای خوب سوختیم؟ اینها مال آدم خوب‌ها، مال آدم‌ بدهای مثل من نعوذبالله اگر باشد، امام حسین چی شد به یاد ما افتادی حالا؟ این آدم خوب‌ها و گریه‌کن‌های تو که به جای خودشان محفوظ. یاد ما کردی. حتماً گفتی عبّاسم این دارد نابود می‌شود ها! صدایش بزن بیاید. این نیاید از بین رفته ها! این نیاید دیگر امیدی نیست ها! بعد من را آوردی قاطی آدم‌های خودت. ذکر اوّل از مذکور شروع می‌شود. تو به یاد امام حسین می‌افتی، اول این امام حسین است که به یاد تو افتاده، شما بعداً به یاد امام حسین می‌افتی.