آخرین خبر / رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی ها نیست که چشمش سوی خیمه، لحظه های واپسین افتاد برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را اگر خواهر، مسیرت سوی من در اربعین افتاد نفهمیدند طه را... نفهمیند یاسین را به چوب خیزران دندانه ای از حرف سین افتاد خون حسین و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند. بگذار اصحاب دنیا ندانند . امت محمد را آن روز جز حسین ملجاً و پناهی نبود. چه خود بدانند و چه ندانند ، چه شکر نعمت بگذارند و چه نگذارند. واقعه عاشورا دروازه ای از نور است که آنان را از ظلم آباد یزیدیان به نورآباد عشق رهنمون می شود. اگر نبود خون حسین ، خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب نشانی از نور باقی نمی ماند. حسین چشمه خورشید است... روز بالا امده بود که جنگ آغاز شد و ملائک به تماشاگه ساحت مردانگی و وفای بنی آدم آمدند. مردانگی و وفا را کجا می توان آزمود، جز در میدان جنگ. آنجا که راه همچون صراط از بطن هاویه آتش می گذرد. دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم، چه بسیارند اهل دین. عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف، حسین است. اینجا در کربلا، در سرچشمه جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است، شیطان اکنون در گیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد، از خون عاشق، خون شهید . نسبت ما و امام حسیــن (ع) حضرت حسین بن علی (ع) جهانیان را در پرتو مصباح هدایت وجود خود به علم و معرفت و در سایه سفینه نجات خود، همه را به ساحل سعادت رهنمون است. لذا انسان های آگاه کسانی اند که در پرتو آن مصباح هم از جهل و نادانی دور شوند و هم با انگیزه و عمل با حیات واقعی پیوند یابند. برای اینکه دو بال علم و عمل را از مکتب حسینی دریافت کرده و به پرواز در آییم به چند درس از واقعه عاشورا می پردازیم: کربــلا عصاره یک عمـر عشــق و ارادت به خــدا است شرط رسیدن به کمال ایمان این است که انسان، خدا را از هر چیز، حتی از خودش بیشتر دوست داشته باشد. فلذا چیزی که امام حسین(علیه السلام) را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیرالکربات (اسیر گرفتاریها) گردد و هر مصیبت و اندوهی را تحمل کند؛ فقط عشق به خدای متعال بود. و این عشق چیزی نبود که ناگهان و در حادثهٴ سفر کربلا پیدا شده باشد. بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثهٴ عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و ارادت بود. مناجاتهایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است. امام حسیـن علیه الســلام و یاد خــدا در تمام احوال ذکر خدا امری قلبی است که هر خیر و برکتی از آن ناشی می شود و ذکر زبانی، دعا، نماز، تلاوت قرآن و غیره از آن جهت که سبب به وجود آمدن این امر قلبی می شود، ذکر شمرده شده است.آنچه را قرآن کریم مایهٴ آرامش قلب می داند: ﴿ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب﴾ همین ذکر قلبی است. این که امام حسین(علیه السلام) چون کوه در مقابل انبوهی از اندوه ایستاد و هیچ گونه تردید، اضطراب، دودلی، ترس و وحشت را به خود راه نداد، بلکه ترس را ترسانده و اضطراب را مضطرب نموده و تردید را مردّد کرده بود، منشأش همین ذکر قلبی و توجه باطنی و اندرونی بود. سالار شهیدان(علیه السلام) پیوسته نام خدا بر لب و یاد خدا در دل دارد موقع حمله به دشمن «لاحول ولاقوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم»می گوید، هنگام احساس خطر مرگ ﴿إنّا لله وإنّا إلیه راجعون﴾ بر زبان جاری می کند، هنگام رسیدن به کربلا، از بلاها و مصیبتهای آن به خدا پناه می برد؛ «أللّهمّ أعوذ بک من الکرب والبلاء». توکل امام حسیـن علیه السـلام امام حسین(علیه السلام) در طول سفر کربلا خدا را تنها تکیه گاه خودش می داند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام می کند. در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از آن که هر دو سپاه آمادهٴ نبرد شدند، خطاب به سربازان عمرسعد فرمود: دست در دست همفکرانتان دهید و با دوستانتان همداستان شوید تا کارها بر شما اشتباه نشود و آن گاه تصمیم نهایی خود را دربارهٴ من بگیرید و به من مهلت ندهید که سرپرست من خدایی است که قرآن را فرستاده و دوست دار و سرپرست صالحان است. پس از نفرینی که دربارهٴ ناکثان عهدشکن کرد به خداوند عرضه داشت: خدایا! تو پروردگار ما هستی، بر تو توکّل می کنیم و صیرورت ما به سوی توست. و در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا در هر مصیبتی تکیه گاه من تو هستی. در موقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود: بدانید که خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان حفظ می کند و عاقبت کار شما را خیر می گرداند. تحمل مصائب یکی از آثار اعتقاد به ناظر و شاهد بودن خـدا عارف عالَم را محضر خدا می داند و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور. این اعتقاد نه تنها مانع صدور گناه و خلاف از او می شود بلکه سبب آسان شدن تحمّل مصائب نیز می گردد. امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب، سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهدی و می بینی که با پسر پیغمبر تو چه می کنند. چنان که پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوی او گرفت وقتی کف دستش پر از خون شد، آن را به طرف آسمان پاشید و گفت: آنچه که این مصیبت را بر من آسان می کند این است که این مصایب در محضر خدا و منظر او واقع می شود و او می بیند. پیروزی انسان راضی به قضای الهی در هر حال عارف معتقد است آنچه در عالم وجود واقع می شود قضای الهی است و تا چیزی از جانب او مقدّر نشده باشد واقع نمی شود چنان که از آن طرف نیز هر چه مقدّر شد حتماً واقع می شود: خواهرم آنچه تقدیر خداست واقع خواهد شد. بدین جهت در مقابل قضا و قدر الهی کاملا تسلیم و راضی است هم در ظاهر هم در باطن، هم در گفتار هم در کردار. برای او عزت و ذلت، فقر و غنا، راحتی و سختی، صحت و مرض،... یکسان است. امام حسین(علیه السلام) در این گفتار می فرماید: در هیچ یک از دو طرف شکست و پیروزی ظاهری من ضرر نمی کنم طبعاً شاکر است و زبان شکایت نمی گشاید. چون می داند آنچه واقع می شود مورد رضایت تکوینی خداست، گرچه تشریعاً بدان راضی نباشد.