بی هیچ اسمی می شه عاشق شد بی هیچ ردی از خدا رو خاک من سال ها عاشق شدم بی او یک حس بی تفسیر وحشتناک من عاشق رفتار های تو این ترس بی اندازه از دینم تو عاشق چیزی که پنهونه من عاشق چیزی که می بینم بی هیچ اسمی می شه عاشق شد جادوی این دلدادگی کم نیست تا سیب های کال بی تابند حوای من تقصیر آدم نیست دور از تو افتادم ولی هر شب حس می کنم بسیار نزدیکی خاموش شد فانوس من ای کاش عادت نمی کردم به تاریکی از عبدالجبار کاکایی