چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست ندیدی جانم از غم نا شکیباست چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم خیالت گرچه عمری یار من بود امیدت گرچه در پندار من بود بیا امشب شرابی دیگرم ده ز مینای حقیقت ساغرم ده چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست ندیدی جانم از غم نا شکیباست چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم دل دیوانه را دیوانه تر کن مرا از هردو عالم بی خبر کن بیا امشب شرابی دیگرم ده ز مینای حقیقت ساغرم ده ز مینای حقیقت ساغرم ده چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم . شاعر: سیمین بهبهانی خواننده : همایون شجریان