و به داود (فرزندش) سلیمان را عطا کردیم، او بسیار نیکو بنده‏ای بود، زیرا بسیار به درگاه خدا با تضرع و زاری رجوع می‏کرد. (۳۰)(یاد کن) وقتی که بر او اسب‌های بسیار تندرو و نیکو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز دید اسبان پرداخت برای جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). (۳۱)در آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسب‌های نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آن‌که آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. (۳۲)آن گاه (با فرشتگان موکل آفتاب) خطاب کرد که (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانید (چون برگشت اداء نماز کرد) و شروع به دست کشیدن بر ساق و یال و گردن اسبان کرد (و همه را برای جهاد در راه خدا وقف کرد). (۳۳)