و ابراهیم (پس از نجات از بیداد نمرودیان به قومش) گفت: من (با کمال اخلاص) به سوی خدای خود می‏روم که البته هدایتم خواهد فرمود. (۹۹)بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما. (۱۰۰)پس مژده‌ی پسر بردباری به او دادیم. (۱۰۱)آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‏بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‏کنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان‌شاءاللَّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت. (۱۰۲)