همراه میشویم با استاد و شعر زیبای رهی معیری ... چون زلف توام جانا ، در عین پریشانی. چون بادِ سحرگاهم ، در بی سر و سامانی. من خاکم و من گَردم ، من اشکم و من دردم. تو مهری وتو نوری ، تو عشقی و تو جانی...