قلک سفالی‌ام دگر غرق سکه است و اسکناس...می‌شود چه چیزها خرید دفتر و خوراکی و لباس...تا که بشکند به دست من می‌کشد مرا به سوی خود...یعنی ای پسر رسیده‌ای عاقبت به آرزوی خود...