خانم نگاریان در حال صحبت بود که کشتی حامل کلاه قرمزی و پسر عمه زا و فامیل دور از راه رسید و و یک دفعه آقای همساده شنا کنان اومد و کمک خواست و بعد که نجات پیدا کرد یک خاطره ی خیلی جالب از غرق شدنش در آب تعریف کرد.....
خانم نگاریان در حال صحبت بود که کشتی حامل کلاه قرمزی و پسر عمه زا و فامیل دور از راه رسید و و یک دفعه آقای همساده شنا کنان اومد و کمک خواست و بعد که نجات پیدا کرد یک خاطره ی خیلی جالب از غرق شدنش در آب تعریف کرد.....