در اینجا غم و اندوه دیگرى بر دل برادران سنگینى مى کرد و آن این که پدر بر اثر فراق فرزندانش نابینا شده و ادامه این حالت، رنجى است جانکاه براى همه خانواده، به علاوه دلیل و شاهد مستمرى است بر جنایت آنها، یوسف براى حل این مشکل بزرگ نیز چنین گفت: «این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیفکنید تا بینا شود» (اِذْهَبُوا بِقَمیصى هذا فَاَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ اَبى یَأْتِ بَصیرًا).