هنگامى که برادران دیدند برادر کوچکشان بنیامین طبق قانونى که خودشان آن را پذیرفته اند مى بایست نزد عزیزمصر بماند و از سوى دیگر با پدر پیمان بسته اند که حدّاکثر کوشش خود را در حفظ و بازگرداندن بنیامین به خرج دهند، رو به سوى یوسف که هنوز براى آنها ناشناخته بود کردند و «گفتند: اى عزیز مصر ! و اى زمامدار بزرگوار، او پدرى دارد پیر و سالخورده (که قدرت بر تحمل فراق او را ندارد ما طبق اصرار تو او را از پدر جدا کردیم و او از ما پیمان مؤکد گرفته که به هر قیمتى هست، او را بازگردانیم، بیا بزرگوارى کن) و یکى از ما را به جاى او بگیر» (قالُوا یا اَیُّهَا الْعَزیزُ اِنَّ لَهُ اَبًا شَیْخًا کَبیرًا فَخُذْ اَحَدَنا مَکانَهُ).
0 seconds of 0 secondsVolume 90%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا↑
کاهش صدا↓
پرش به جلو→
پرش به عقب←
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9