روزی از روزگار قدیم در یکی از شهر نه چندان دور پسر تنبلی به نام غفور زندگی می کرد مادرش دیگه از دستش خسته شده بود و اونو از خونه بیرون انداخت و بهش گفت تا کار پیدا نکرده خونه نیاد....