مامان پینگو از بیرون اومد و با خودش یه ماشین بافتنی اورده بود و شروع کرد به بافتن کلاه برای پینگو تا اینکه مادر پینگو برای فروش لباس هایی که بافته بود به بیرون رفت و اما پینگو رفت سر وقت ماشین بافتنی و......