مامان پینگو مسولیت داداش کوچولو رو به اون داده بود تا با هم به بیرون برن برای بازی اما در راه پینگو دوستش رو میبینه و مشغول بازی کردن با دوستش میشه و داداش کوچولوش ناراحت می شه و گریه می کنه.....