حوصله نیک سر رفته و دلش خیلی گرفته بود نیکو رفت که با اون بازی کنه که یه زنبور وحشتناک می بینن که ادعا می کنه قهرمان منطقه هست و داشت کرکری می خوندتا اینکه.....