میثم سرگردان در میان کاروان در پی پدرش می گشت و از همه سراغش را می گرفت اما کسی او را ندیده بود میثم ناراحت و ناامید نزد مادرش برگشت مادرش گفت چرا دعای ما مستجاب نمی شود و پدر نمی آید .تصمیم گرفتند از حسن ابن علی (ع) بپرسند........
میثم سرگردان در میان کاروان در پی پدرش می گشت و از همه سراغش را می گرفت اما کسی او را ندیده بود میثم ناراحت و ناامید نزد مادرش برگشت مادرش گفت چرا دعای ما مستجاب نمی شود و پدر نمی آید .تصمیم گرفتند از حسن ابن علی (ع) بپرسند........