روزی و روزگاری حاکمی که هیچ فرزند و جانشینی نداشت آماده رفتن به دیار باقی شده بود همه درباریان و بزرگان و نوکران اطراف او جمع شده بودند و پرسیدند .... داستانی از سری داستانهای قصه‌ما مثل شد