مرورگر شما قادر به پشتیبانی از ویدیو نیست
مراقب زبونت باش!
شب، موقع قصه گفتن بابا، ایلیا داره به این فکر میکنه که چطور دوستاش رو بپیچونه و باهاشون نره فوتبال. بگه خواهرم مریضه یا بگه میخوایم مهمونی بریم؟ ولی بابا یادش میندازه این بهانهها همون دروغ گفتنه!