خاله مهربون آش گندم می پخت برای مردم می پخت سر دیگ خوابش برد درب هم باز بود آش هم قل قل می زند پیشی شکمو یواش یواش اومد توی خونه اما آش داغ بود؛ قصه های شنیدنی و زیبا از شهر قصه که داستانهای کتاب های قصه کودکان توسط عماد شمس الهی را به کارتون تبدیل کرده اند این قسمت پیشی شکمو.