اما در این هنگام که احساس مى کرد این دو به زودى از او جدا خواهند شد، براى این که روزنه اى به آزادى پیدا کند، و خود را از گناهى که به او نسبت داده بودند تبرئه نماید «به یکى از آن دو رفیق زندانى که مى دانست آزاد خواهد شد سفارش کرد که نزد مالک و صاحب اختیار خود (شاه) از من سخن بگو» تا تحقیق کند و بى گناهى من ثابت گردد (وَقالَ لِلَّذى ظَنَّ اَنَّهُ ناج مِنْهُمَا اذْکُرْنى عِنْدَ رَبِّکَ).