شب های چله بچه ها چه شور و حالی داشتیم ... سماور و قوری چای رو کرسی مون میذاشتیم ... مادربزرگ قصه می گفت برامون ... چه خوب بوده شب های چله هامون ... می گفت که از مردم شهر قصه ... بیایین بگم یه قصه درسته