داداش کوچولو از پینگو می واد مه باهاش توپ بازی کنه اما پینگو توپ رو ازش می گیره و بهش نمی ده و اونو روی طاقچه ی بند می زاره و میره بیرون اما وقتی برمی گرده توپ رو اون بالا نمی بینه تا اینکه....