ای توروح و روانم یادت آرام جانمبا غم دوری تو تا کی زنده بمانممانده ام مولا محزون و خسته چشمم به راهت در خون نشسته
روشنای تلی از خاک سوسوی مهتابهاز زمین تا اوج افلاک نور حق می تابهدل شیعه پراز غمه که پسرهای فاطمه قبرشون غرق ماتمه