خاطرات کودکی

جستجو

خاطرات کودکی

ترتیب نمایش
پر بینندهپر امتیازجدیدترین
روزها
امروزهفته اخیرماه اخیرسال اخیرهمه روزها
چاق و لاغر و مامور سوم(10)
16':25''
23247 4
چاق و لاغر و مامور سوم(10)
کانال :
چاق و لاغر تصمیم گرفتن برن و سعید رو نجات بدن اما وقتی به دفتر رئیس رسیدن متاسفانه سعید اونجا نبود و ایکس 625 اون رو به فرودگاه برده بود و ادامه ماجرا
چاق و لاغر و مامور سوم(9)
10':15''
81012 20
چاق و لاغر و مامور سوم(9)
کانال :
ایکس 625 سعید رو به دفتر خودش برده بود که تحویل رئیس بده وقتی سعید بیدار شد دفترچه راهنمای ایکس 625 رو توی دفتر دید و شروع کرد به خوندن دفترچه تا اینکه
چاق و لاغر و مامور سوم(8)
14':27''
14308 6
چاق و لاغر و مامور سوم(8)
کانال :
چاق و لاغر به سعید اجازه دادن که به خونه زنگ بزنه و اونها رو از نگرانی دربیاره از طرفی چاق و لاغر با سعید تصمیم می گیرن که ایکس 625 رو از پا دربیارن
چاق و لاغر و مامور سوم(7)
14':27''
9809 3
چاق و لاغر و مامور سوم(7)
کانال :
رئیس به ایکس 625 گفت که چاق و لاغر از کجا به ماموریت تو پی برده اند و باید بررسی کنی ایکس 625 هم شروع به بررسی کردن کرد و جواب سوال رئیس رو پیدا کرد و
چاق و لاغر و مامور سوم(6)
14':21''
19844 3
چاق و لاغر و مامور سوم(6)
کانال :
بومرنگ سعید به دست یه آدم کوتوله میوفته که دقیقا هم قد سعیده و اون بومرنگ رو برمی داره و پرتاب می کنه از طرفی ایکس 625 تشخیص اشتباه می ده و فکر می کنه اون سعیده و اونو با خودش می بر و
چاق و لاغر و مامور سوم(5)
14':22''
3621 1
چاق و لاغر و مامور سوم(5)
کانال :
چاق و لاغر به همراه آقا دزده به چارک رفتن تا اینکه سعید رو بدزدن بالاخره به هر طریقی که بود سعید رو گول زدن و به دفتر آوردن تا اینکه
چاق و لاغر و مامور سوم(4)
13':33''
9938 2
چاق و لاغر و مامور سوم(4)
کانال :
در این قسمت رئیس بزرگ به ایکس 625 دستور می ده که یک پسر بچه که نابغه است و اسمش سعیده رواز توی پارک بدزده اما چاق و لاغر می فهمن و تصمیم می گیرن زودتر از ایکس 625 این ماموردت رو انجام بدن
چاق و لاغر و مامور سوم(3)
14':14''
2758 1
چاق و لاغر و مامور سوم(3)
کانال :
پاق و لاغر تصمیم می گیرن برای اینکه تلفن های ایکس 625 رو شنود کنن از خونه ی خودشون تا خونه ایکس 625 رو سیم کشی کنن تا اینکه ماموریت ها رو زودتر از اون انجام بدن
چاق و لاغر و مامور سوم(2)
17':22''
1272 5
چاق و لاغر و مامور سوم(2)
کانال :
مامور سوم در حال راه اندازی ایکس 625 بود و خودش رو رئیس اون کرده بود ایکس 625 هم به حرف های مامور سوم گوش می داد و در حال امتحان دادن بود که یه مشت محکم به صورت مامور سوم می خوره و
چاق و لاغر و مامور سوم(1)
15':28''
11667 2
چاق و لاغر و مامور سوم(1)
کانال :
چاق و لاغر دو آدم کله پوک و ساده هستند با باطنی مهربان و همین امر باعث می‌شود نتوانند به درستی از پس انجام مأموریت‌های محوله‌شان و لاغر یک دوست وفادار دارند به نام قرقی که یک ماشین ژیان قدیمی است با تزئین گل‌های قرمز کاغذی او خودش به تنهایی حرکت می‌کند و با آنها ارتباط برقرار می‌ دو متوجه می‌شوند که رئیس بزرگ رباط x625 را که هیچ گلوله‌ای به او اثر نمی‌کند به جای آنها برگزیده تا تمام برنامه‌هایش را با موفقیت انجام دهد مأموریت x625 این است که سعید پسر بچۀ نابغه‌ای را که به فرمولی در زمینۀ آیرودینامیک دست پیدا کرده بدزدد و به نزد رئیس بزرگ بیاورد تا او نیز بچه را به نزد رئیسش در خارج از کشور بفرستد اینجاست که دو مأمور ما تصمیم می‌گیرند تا خود را به رئیس بزرگ ثابت کنند و کودک را قبل از x625 دستگیر کنند
دنبال آب می گردیم(پروفسور بالتازار)
07':50''
2112 1
دنبال آب می گردیم(پروفسور بالتازار)
کانال :
در شهر بالتازار هر چند وقت یک بار دستگاهی خراب می شد و درست کردنش کار آمادیوس بود و کسی جز اون در این کار تبحر نداشت با گذشت سال ها شنوایی آمادیوس به حدی رسیده بود که چند روز قبل از بارون صدای بارورو می شنید تا اینکه
شورش دزدان دریایی(پرفسور بالتازار)
09':05''
1239 6
شورش دزدان دریایی(پرفسور بالتازار)
کانال :
در یک روز آفتابی مراسم جشنی در شهر برپا شده بود تمام مردم در حال خوش گذرانی بودند اما برنامه ی غم انگیزی در وسط دریا برپا شده بود و
هیولای وانیلی(پروفسور بالتازار)
09':01''
6825 2
هیولای وانیلی(پروفسور بالتازار)
کانال :
در شهر بالتازار دانشمندی به نام رودی زندگی می کرد که اعتقاد داشت در استخر پارک یک هیولا زندگی می کند روزها از استخر دور نمی شد که مبادا هیولا بیرون بیاد و اون هیولا رو نبینه تا اینکه
معمای اره بزرگ(پروفسور بالتازار)
09':24''
1779 2
معمای اره بزرگ(پروفسور بالتازار)
کانال :
پلی در شهر بود که دو قسمت شهر را به هم وصل می کرد اما مدتی بود که این پل جابه جا می شد و کار مردم را مختل می کرد هیچ کسی علت را نفهمیده بود تا اینکه پروفسور بالتازار
راهنماي توريست ها(پروفسور بالتازا)
08':26''
2594 9
راهنماي توريست ها(پروفسور بالتازا)
کانال :
پاییز به شهر بالتازا آمده بود برگ های خشکیده به حدی زیاد شده بود که کارگرهای بی چاره توی خواب هم برگ جارو می کردندو
پسر كوچولو سرما خورده
07':06''
1070 2
پسر كوچولو سرما خورده
کانال :
بچه ها در حال بازی کردن بر روی یخ دریاچه بودندکه یک دفعه یخ دریاچه شروع به شکستن می کنه و یکی از بچه ها به داخل آب میوفته وسرما می خوره و باید به بیمارستان بره
ماجراي كلاغ
07':39''
2021 1
ماجراي كلاغ
کانال :
آقا سگ کوچولو صبح زود از خواب بیدار شده که یه کلاغ آینه ی دوستشو می دزده آقاسگه مدالهایی که جمع کرده بود رو میاره تا نگاهشون بکنه اما
تبديل كننده به قوطي حلبي
05':07''
1440 0
تبديل كننده به قوطي حلبي
کانال :
قورباغه در خانه ای به نام ستون قهوه در حال ساخت یک وسیله ی پیشرفته بود و گربه بیباک و موش کوچولو به دنبال اون می گشتند که اونو دستگیر کنند تا اینکه
سوخت موشك پوني
07':12''
923 0
سوخت موشك پوني
کانال :
پوشب شده و پونی خوابیده از طرفی مریخی قراره بیاد و سوخت موشک سوپر پونی رو بدزده تا اینکه زمین رو تسخیر کنن تا اینکه
خرگوش كوچولوها
05':21''
900 1
خرگوش كوچولوها
کانال :
مول در حال رسیدگی به باغچه ی قشنگش بود که چند تا خرگوش کوچولو رو با ماما نشون می بینه مه با هم سرود می خونن مول از اونها پذیرایی می کنه و
زنداني فراري
00':00''
840 2
زنداني فراري
کانال :
موش کوچولو برای تفریح و جمع کردن توت فرنگی به جنگل می ره در راه عکس یه زندانی فراری رو می بینه که حیوانات جنگل رو اذیت می کنه همین طور که در حال جمع کرد ن توت فرنگی می شه