1265 7278 24 پل کانال :قسمت بیست و چهارم در راه رسیدن به پارادایز نل و پدر بزرگش مجبور بودند از پل قدیمی عبور کنند از طرفی دیگر پلیس به شدت کیلپ و افرادش رو تعقیب می کرد تا اینکه آنها هم به پل قدیمی رسیدند اما ادامه ی ماجرا رو خودتون ببینید که چه بلایی سر کیلپ و افرادش میادبالاخره نل و ترنت از شر آنها راحت میشن 1137 4170 11 جايزه!!! کانال :قسمت بیست و سوم در شهر بعدی نل و پدر بزرگش با پسری برخورد می کنند که با اینکه از رفاه زیادی برخوردار بود از خانه فرار کرده بود پلیس سخت دنباله پسر می گشت تا اینکه پسر را با نل و پدر بزرگش دید و آنها را به جرم آدم ربایی دستگیر کرد اما 1144 5333 7 قصر قديمي کانال :قسمت بیست و یکمنل و ترنت در راه از جنگلی عبور می کنند شب را آنجا می مانند و در زمان خوردن شام با پسر کوچولویی برخورد می کنند که پدر و مادر خودش را از دست داده بود پسر کوچولو نل و پدر بزرگشو به یک قصر قدیمی می برد که اهالی دهکده به آنجا قصر وحشت می گویند 885 7954 14 راز پدربزرگ کانال :قسمت بیست و دومنل کم کم توان خودشو رو از دست داده و خیلی خسته شده در دهکده هتلی برای توفق نل و پدر بزرگش وجود نداره با جوان چوپانی برخورد می کنند که آنها رو به خانه ی خود می برد برای اینکه نل حالش بهتر شود مجبور می شوند چند روزی را در آنجا بمانند ودر این چند روز پدربزرگ رفت و آمد های مشکوکی دارد اما جریان چیست خودتون بهتره ببینید 1251 6095 6 دوستان خوب کانال :قسمت بیستم در اثر پیاده روی زیاد پاشنه کفش نل شکست و مجبور شدند در دهکده توقف کنند تا کفش نل را تعمیر کنند مرد غریبه و کیت بدون اینکه بدانند که نل و ترنت در این دهکده باشند به این ده وارد شدند اما مرد غریبه چه نسبتی با نل دارد 1246 4127 13 جشن گل ها کانال :قسمت نوزدهم نل و ترنت تقریبا به شمال رسیده بودند اما آیا جایی به نام پارادایز وجود دارد در این هنگام نل و ترنت به دهکده ی کوچکی می رسند که قرار بود در آنجا جشن گل ها برگزار شود نل به شدت علاقه داشت در آن جشن شرکت کند و 1214 2767 5 آيا برادرم آنجا بود ؟ کانال :قسمت هجدهمنل به کمک دختر کوچولو تونست پدر بزرگشو پیدا کنه و باز به راهشون ادامه دادن تا با مردی برخورد کردند که اهل لندن بود و به خاطر ظلمای کیلپ و افرادش از خانوادش جدا شده بود و پدرش رو از دست داده بود 1205 3121 6 ملاقات كنندگان خانه مخفي! کانال :قسمت هفدهمنل توانست یک بار دیگر از دست کیلپ فرار کرد اما هنوز تنهاست و دلش برای پدربزرگش تنگ شده است و از طرفی پول کافی ندارد در شهر بعدی با دختری برخورد می کند که رفتارش مانند پسر است نل به او اعتماد می کند و شب با او به خانه مخفی می رود و 1101 3201 14 نقشه ي كيلپ کانال :قسمت شانزدهم نل تک و تنها به راه خود ادامه می دهد به امید اینکه مرد غریبه را پیدا کند در شهر با پسر کوچولویی برخورد می کند که مادر خود را گم کرده بود و نل تصمیم می گیرد 1187 6328 6 خداحافظ پدربزرگ... کانال :قسمت پانزدهم نل در دلش احساس خوبی نسبت به مرد غریبه پیدا کرده است اما ترنت اجازه ی دیدن مرد غریبه را به نمی دهد مرد غریبه از طریق یک کشتیران نامه ای مخفیانه برای نل می فرستد آیا نل درخواست مرد غریبه را می پذیردایا پدربزرگ خود را تنها می گذارد 1207 3093 6 مرد غريبه.... کانال :قسمت چهاردهم نل و ترنت از طریق کوهستان به راه خود ادامه می دهند از طرفی مرد غریبه و کیت آنها را دنبال می کنند اما مرد غریبه کیستچه رابطه ای با نل دارد در این قسمت مرد غریبه سعی دارد نل را به تنهایی به پارادایز برساند اما آیا نل با او می رود 1155 4268 16 بازگشت به خانه.... کانال :قسمت سیزدهم برای یافتن پارادایز نل و ترنت وارد شهر مولینگر شدند در آنجا با زنی برخورد کردند که فرزندان خود را رها کرده بود و با دیدن نل و پدر بزرگش از این کار خود سخت پشیمان شده بود و می خواست به لندن برگردد اما پولی نداشت و صندوق نل را دزدید و ادامه ی ماجرا را خودتان ببینید 1247 2906 7 اميد دوباره.... کانال :قسمت دوازدهم نل و ترنت بالاخره به کلیسایی که آقای مدیر به آنها معرفی کرده بود رسیدند اما آیا نل و پدر بزرگ از دست کیلپ و افرادش خلاص شدند آیا کیلپ واقعا غرق شد 1265 3165 3 سفري شاد.... کانال :قسمت یازدهم بالاخره نل و ترنت به کمک مرد غریبه سوار کشتی شدنداما نل کمی بیمار می شود در کشتی تصادفا با آقای مدیر برخورد می کنندایرلند نزدیک است جایی که پارادایز در آنجاست 1062 2460 3 تعقيب كنندگان در اسكله... کانال :قسمت دهم نل و ترنت عاقبت به لیورپول رسیدند اما کیلپ و افرادش دست بردار نبودند نل و پدربزرگ در رستورانی مشغول به کار شدند تا بتوانند پول بلیط کشتی را تهیه کنند در این بین بود که 1167 2775 14 شب عيد... کانال :قسمت نهم در ادامه ی فرار نل و ترنت از دست کیلپ و افرادش یک شب قبل از عید به خانه ی آقای رایت رسیدندآقای رایت اجازه داد این دو نفر غریبه در خانه ی او اقامت داشته باشندو 1243 2573 3 كوه هاي خطرناك... کانال :قسمت هشتم نل و ترنت بعد از اینکه اطلاعیه آقای کیلپ را که دستور داده بود نل و ترنت را تعقیب کنند دیدند راه خود را عوض کردند و از کوهستان به راه خود ادامه دادند که در این راه با مشکلاتی روبه رو شدند 1096 2723 4 پسري كه پرنده شد... کانال :قسمت هفتم نل امید وار بود که سرگردانی اونها به پایان برسد تا اینکه به مدرسه ای برای استراحت رسیدند برای نل خیلی امیدوار کننده بود که آقای مدیر در مورد پارادایز چیزی بداند 1274 4960 18 تصوير مادر... کانال :قسمت ششم نیمه پاییز است نل و ترنت شهر دربی را ترک کردند و به نزدیکی ناتینگهام رسیدند اما پدربزرگ دچار تب شدیدی شدو 1229 3686 10 يك شب طوفاني... کانال :قسمت پنجم در ادامه ی سفر نل و ترنت به شهر کوچکی رسیدند که نامش دربی بود باران می امد و نل و پدربزرگ در خیابان قدم می زدند که به یک هتل رسیدند 1329 3679 3 لحظه ي خوشبختي... کانال :قسمت چهارم نل بدون توجه به حرف های پدر بزرگ که ناامید کننده بود دلش می خوات به پارادایز برسد ولی آنها به شهر دیگری رسیدند و باید در شهری می گشتند که اصلا آنرا نمی شناختند