مختار هنگامي که از فرار زن ابن حرّ باخبر مي شود، برافروخته رو به ياران خود مي کند و مي گويد من امروز دانستم که فاتحه ي اين حکومت را بايد خواند، در اين هنگام کيان وارد شد و مختار را از شکافي که در حلقه ي نگهبانان وجود دارد آگاه مي کند.