به ماه آسمون میگفت… شمع شبستون منی؛ یاد عمو بخیر که تو؛ مثل عمو جونِ منی؛ راستی تو، از تو آسمون؛ ببین بابای من کجاست؟! بهش بگو که دخترت؛ ساکن تو خرابه ‌هاست…