لاکپشت که خیلی گرمش شده بود توی آب پرید بعد هم غذا خورد و با حیوونای جنگل حرف زد و هر کدام از پناهگاه خودش گفت تا نوبت به لاکپشت رسید؛ قصه های شنیدنی و زیبا از شهر قصه که داستانهای کتاب های قصه کودکان توسط عماد شمس الهی را به کارتون تبدیل کرده اند این قسمت چرا خدا به لاکپشت لاک داده؟