چاق و لاغر دو آدم کله پوک و ساده هستند با باطنی مهربان و همین امر باعث میشود نتوانند به درستی از پس انجام مأموریتهای محولهشان برآیند.چاق و لاغر یک دوست وفادار دارند به نام «قرقی» که یک ماشین ژیان قدیمی است با تزئین گلهای قرمز کاغذی. او خودش به تنهایی حرکت میکند و با آنها ارتباط برقرار میکند.آن دو متوجه میشوند که رئیس بزرگ رباط x625 را که هیچ گلولهای به او اثر نمیکند، به جای آنها برگزیده تا تمام برنامههایش را با موفقیت انجام دهد، مأموریت x625 این است که سعید پسر بچۀ نابغهای را که به فرمولی در زمینۀ آیرودینامیک دست پیدا کرده بدزدد و به نزد رئیس بزرگ بیاورد تا او نیز بچه را به نزد رئیسش در خارج از کشور بفرستد. اینجاست که دو مأمور ما تصمیم میگیرند تا خود را به رئیس بزرگ ثابت کنند و کودک را قبل از x625 دستگیر کنند.