روزی و روزگاری در شهری پسری تنبل و بیکار زندگی می‌کرد که صبح تاشب فقط می خورد و می‌خوابید تا اینکه پدرش از این وضعیت او خسته شد و .... داستانی از سری داستانهای قصه‌ما مثل شد