بینوایان
بینوایان ( قسمت هفتم ) ژان والژان بعد از دیدن شرایط سخت کوزت با پرداخت مقدار زیادی پول به خانواده تناردیه کوزت را از آنها گرفت بینوایان ( قسمت پنجم ) فانتین قبل از دیدین دخترش کوزت مرد و ژان والژان زندانی شد در حالی که وضع کوزت روز به روز بدتر میشد بینوایان ( قسمت دهم ) ژان والژان در حین فرار با پیر مردی که جانش را به ژان مدیون بود برخورد کرد و پیر مرد نقشه ای برای پنهان شدن ژان و کوزت در یک روستا کشید بینوایان ( قسمت سوم ) فانتین از شدت کار زیاد و دوری کوزت سخت بیمار شد و شهردار ژان والژان او را برای مداوا به خانه خود برد