اتل متل توتوله...یه روز حسن کوچوله..توی کلاس بود خسته....چون مرغ پرشکسته....کسل بود و پریشون....لب و لوچه آویزون...معلم حسن خان...گفت به اون حسن خان...امسال شدی رفوزه ....رفتب یه راست تو کوزه...