دخترک کوچکی در کنار بازارچه در حال گریه کردن بود که امیرالمومنین دخترک را دید و از او پرسید چرا گریه می کند دختر رو به حضرت کرد و گفت اربابم مرا برای خرید خرما فرستاد وقتی خرما خریدم و به خانه بردم اربابم نپسندید و مرا فرستاد تا خرما را پس دهم اما فروشنده خرما را از من پس نمی گیرد حضرت امیرالمومنین......